سناریو
ما یه همسایه جدید داریم به اسم آقا ارسلان. ارسلان یه فرد میان ساله که رفتارای عجیبی داره. مثلا جلوی در خونش میشینه و رفت و آمد مردم و بررسی میکنه. یه روز که در حال برگشت به خونه بودم جلومو گرفت و پیشنهاد عجیبی بهم داد.
گفت یه عتیقه هست که اگه پیداش کنیم خیلی پولدار میشیم. این عتیقه توی یه خونه قدیمی تو تهرانه. گفت که دیگه سنی ازش گذشته و کار اون نیست و جوونا باید انجامش بدن. ولی هرچیزی باید بدونمرو بهم میگه.
حرفاش خیلی عجیب بود به همین خاطر چیزی نتونستم بهش بگم. ولی پیگیر اون خونه شدم.
یه خونه قدیمی که سکنهای نداره اما ازش سر و صدا میاد. ظاهرا که کسی اونجا نرفته یا اگرم رفته دیگه خبری ازش نشده.
خیلی ترسیدم اما بیشتر کنجکاو شدم. به همین خاطر به چند نفر سپردم که اگه کسی حاضر باشه این ریسکو انجام بده و با خطراتش مواجه بشه باهام تماس بگیرن.
من منتظر بودم که تلفنم بالاخره زنگ خورد و…
نظرات
هنوز نظری ارسال نشده است.
میانگین امتیاز اتاق فرار عتیقه
از نظر 0 کاربرثبت کامنت برای اتاق فرار عتیقه
×